مقاله ي اشارات داستاني واساطيري در ديوان امير پازواري
عنوان مقاله:
اشارات داستانی و اساطیری در دیوان امیرپازواری
نگارش :
رضا قلی نیا آهنگری
دبیر مرکز آموزشی بابلسر
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده...............................................................................................................................................................1
کلید واژه ها.......................................................................................................................................................1
پیشگفتار...........................................................................................................................................................2
مازندران دیار امیرپازواری...............................................................................................................................3
طبرستان یا مازندران از نظر تاریخ................................................................................................................3
معروف ترین لهجه های فارسی ....................................................................................................................4
آثار به جامانده از نظم و نثر به لهجه ی مازندرانی....................................................................................4
بررسی داستان های ایرانی در دیوان امیر پازواری.....................................................................................5
نتیجه گیری.....................................................................................................................................................12
نمودار ابیات.....................................................................................................................................................13
منابع و مأخذ....................................................................................................................................................15
چکیده :
امیرپازواری از شاعرانی است که علی رغم اینکه اشعارش در میان مردم مازندران رواج داشته اما از زندگی او چندان اطلاع دقیقی در دست نیست . در دیوان امیر که بالغ بر 2500 بیت است ا شاره به داستان های اساطیری و حماسی -ایرانی دیده می شود. اشاره به چاه حضرت یوسف، اشاره به چهر ه ی زیبای حضرت یوسف، عشق لیلی ومجنون، اشاره به پهلوانان شاهنامه همچون زال، گیو، گودرز و... ، اشاره به رستم پهلوان بزرگ شاهنامه ،پادشاهی و تخت کاوس، پادشاهی جمشید، تخت سلیمان ، پادشاهی افراسیاب، گنج قارون ، بخشش حاتم طایی ، عصای حضرت موسی ،دربند بودن ضحاک در کوه دماوندو ... که تمام این اشارات نشانه ی آشنایی امیر به دیوان دیگر شعرا می باشد .
کلید واژه ها:
امیرپازواری- مازندران-لهجه های فارسی-اشارات داستانی و اساطیری
پیشگفتار:
ترسه بمیرم و کس نییره مه نوم اتا دقیقه به خاک مه تن نئیره آروم
«می ترسم که بمیرم و کسی نام مرا نگیرد،یک دقیقه (مه)در خاک تن من آرام نگیرم»
امیرپازواری که امیر مازندرانی "و نیر" "شیخ العجم" معروف شده است،از بزرگترین شعرای سوخته دل و صافی ضمیر مازندران است.از دوران کودکی این شاعر عارف و سوخته دل اطلاع دقیقی در دست نیست اما از اشعار وی این گونه بر می آید که وی دهقانی از مردم پازوار "ناحیه ی میان بابل و بابلسر"بوده است.اشعار امیر از صدها سال پیش تاکنون در روستاهای مازندران با آهنگی مخصوص و جذاب در بین مردم خوانده می شده است.
درباره او صدها مقاله نوشته شده اما جای بسی تعجب است که با تمام مقاله ها و همایش های که در خصوص امیر پازواریی گرفته شده هنوز نمی دانیم که امیر نام یا لقب او بوده است.آن شاعر عارف چه کسی است که آشنای تمام اقشار زحمت کش و کارگر و پیر و جوان بوده است. او چه کسی است که دوران زندگیش را از قرن نهم تا سیزدهم نوشته اند.
اما قدیمی ترین تذکره ای که از او یاد کرده ریاض العارفین،نوشته در سال 1260 هجری قمری است با روزگاری که یوهانس آلبرشت برنهارد دورن،خاورشناس آلمانی تبار روس،از اعضای سفارت ایران بودند نزدیک است.درباره ی زندگی او سخنان بسیاری گفته شده یکی او را عبدالعظیم مرعشی معروف به شاعر بن درختی،طبری سرای قرن نهم به استعانت مصراعی از شعر امیر "در مَن دوم به دریوانگو مه میرسامون" دانسته اند.عده ای "شاه مرتضی"در شعر امیر را به مرتضی مرعشی ،فرماندار ساری نسبت داده اند.خلاصه آنکه عده ای منکر بخشی از سروده های او شده اند و او را به امیر چوپان ،زرگر،رضاخواتی،امیر علی طبرستانی،امیر تیمور قاجار و سید گهر نسبت داده اند. خلاصه آنکه امیر شاعر عاشق طبیعت و ستایش از معنویت است.
امیر به حضرت علی (ع) ارادات خاصی داشته و بسیاری از آیات قرآن مجید را به عیناً یا به صورت تلخیص در اشعار خود آورده است.اشعار امیر به دو دسته تقسیم می شود : یک دسته آنهایی هستند که گویای عشق پاک و بی ریای روستایی امیر هست، و دسته ی دیگر اشعاری که نمودار احاطه ی کامل او به قرآن و احادیث و مسائل عرفانی است. اشعار امیر در دو جلد به نام "دیوان امیر مازندرانی"در سال 1277 هجری قمری مطابق با 1860 میلادی در پطرز بورگ روسیه به چاپ رسید .سال وفات امیر مانند سال تولدش مشخص نیست اما از آنچه که در تذکره ها به چاپ رسیده این گونه یافت می شود که وی در امیرکلاه وفات نموده اما قبر او مشخص نیست و نام شهر امیرکلاه به مناسبت نام او انتخاب شده است.
مازندران دیار امیر پازواری:
شیخ العجم، امیر پازواری از شاعران نامی دیار مازندران است،سرزمینی که همواره به برکت دریای خزر شاداب و دل انگیز،دشت و دمنش و به یمن چشمه سارهای جوشان سرسبز و خرم است. سرزمینی که به خاطر نعمت هایش همواره مورد تهاجم بیگانگان ومتجاوزان بوده است.تاریخ ایران سرشار از رشادت ها و جوان مردی های مردم این منطقه است . مردمی که تشنه ی عدالت علی (ع) و مخالف ظلم و جور عباسیان بودند.
امیرپازواری در چنین منطقه ایی متولد شد و از طبیعت زیبای چنین منطقه ای الهام گرفته که در جای جای اشعارش به طبیعت زیبای مازندران اشاره شده است.
طبرستان یا مازندران از نظر تاریخ
مازندران بر اثر وجود کوه های مرتفع و جنکل های عظیم و پردرخت و راه های باریک و صعب العبور کوهستانی،همیشه ملجا یاغیان و منشابروز اتفاقات بزرگ بوده است. اگر به تاریخ ایران نظری داشته باشیم متوجه خواهیم شد که تاریخ مازندران بخش مهمی از تاریخ ایران را تشکیل داده و از دوران هخامنشی تا اوایل سلسله قاجاریه مورد توجه مورخین و سیاستمداران بود. در خصوص اهمیت مازندران همین بس که بالغ بر بیست کتاب بطور مستقل نوشته شده و متجاوز از پنجاه و شش کتاب در خصوص مازندران نوشته شده است.
یکی از برتری های مازندران نسبت به سایر ولایات ایران این است که در برابر حملات بیگانگان بیش از ولایت دیگر ایستادگی نشان داد و دیرتر تسلیم گردید و زودتر پرچم استقلال برافراشت. این مازندران بود که تا یک قرن ونیم در برابر باد سوزان و مرگبار سامی که از کشور عربستان برخاسته بود همچون کوهی عظیم برجای خود ایستادگی نمود.
در حالیکه سایر ولایات در همان نیم قرن اول تسلیم مهاجمین عرب گردیدند اما برخی از ولایات تسلیم شده و از همه جا بی خبر دشمن را به داخل کشور دعوت کردند و یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی در جنگ چلولا و نهاوند با وجود رشادت و شجاعت بی مانند با اینکه سیصد هزار نفر سپاه منظم و مجهز داشت در برابر جهل هزار نفر سرباز نامنظم و بی اسلحه عرب نتوانست ایستادگی نماید . این مازندران بود که همان بدو امر و قبل از اینکه پای عرب به ایران برسد حقیقت را دریافت و در برابر آنان ایستادگی کرد و پس از یک قرن و نیم،دسته ای از لشگریان عباسی بعنوان جواز عبور به خراسان از راه طبرستان قدم به خاک مازندران نهادند و به این طریق توانستند با دستگیر کردن و کشتن مازیار بن قارن ،دشت مازندران را به تصرف در آوردند.
در مازندران دو سلسله ی مهم از اسپهبدان بومی استقلال داشتند یکی سلسله ی آل باوند در کوه های سوادکوه و دیگری سلسله ی گیل گا و باره در کوه های رستمداد.
معروف ترن لهجه های فارسی که تا امروز باقیمانده و رایج است عبارتند از:
- مازندرانی (طبری)،گیلانی(گیلکی) و وطالشی در شمال ایران، سمنانی در شمال شرقی کاشانی و قهرودی و نائینی در نواحی مرکزی.
- لهجه های غریب گیری که مخصوص زرتشتیان ساکن یزد و کرمان و رفسنجان و غیره.
- لهجه ی لری در لرستان و بهبهان.
- لهجه ی کردی در کردستان و مغرب ایران.
- لهجه ی تخاری منسوب به تخارستان (مابین بلخ و بدخشان).
- لهجه ی آذری – لهجه ی رازی – لهجه سغدی-لهجه ی خوارزمی- لهجه ی تانی- لهجه ی هرزنی(هرزندی)- لهجه ی خوزی-
- لهجه ی سنگسری – لهجه ی زاولی-لهجه ی گرگانی-لهجه ی سگزی (سیستانی)-لهجه ی آشتیانی- لهجه ی سریانی- لهجه بختیاری- لهجه لارستانی- لهجه ی بلوچی.
لهجه دری در سایه ی نفوذو اقتدارشان بتدریج وسعت و انتشار یافت و روزبه روز بردامنه ی پهناور خود افزود.و این همان زبان پهلوی اشکانی است که با تغییرات و تحولات و تکامل طبیعی توانست برای بار دوم بصورتی بهتر جلوه گری نماید و رونق و اهمیت روزافزون یابد.
آثار بجامانده از نظم ونثر به لهجه مازندرانی:
شاعران و نویسندگان این منطقه ی سرسبز به سبب طبیعت قهار و زیبای این مازندران،آثاری از خود به جای گذاشته اند.
1- کتاب مرزبان نامه به زبان مازندرانی تصنیف مرزبان بن رستم بن شروین از شاهزادگان آل باوند.
2- کتاب نیکی نامه دیوان اشعار به زبان مازندرانی اثر طبع صاحب کتاب مرزبان نامه.
3- دیوان اشعار به زبان مازندرانی اثر استاد علی پیروزه ملاح عضدالدواه دیلمی.
4- دیوان اشعار به زبان مازندرانی اثر خورشید بن ابوالقاسم مامطیری (بابلی).
5- مجموعه اشعار به زبان مازندرانی اثر کیکاوس بن اسکندر بن وشمگیر.
البته آثاربه جا مانده بسیار زیاد است که عده ای از شاعران و نویسندگان هنوز ناشناخته اند.
بررسی داستان های ایرانی واساطیری در دیوان امیرپازواری
در دیوان امیر پازواری که حدود 2509 بیت را به او نسبت داده اند اشاره به آیات و احادیث و ائمه بی شماراست. در همایشی که در سال 1383به همت و کوشش دانشگاه مازندران در خصوص امیر برپا شد جناب آقای دکتر روحانی مقاله ای با عنوان ((تجلی قرآن دراشعار امیر ))را به رشته ی تحریر در آوردند. در این وجیزه سعی شده به بررسی ابیاتی که در خصوص داستان های ایرانی واساطیری در دیوان امیر بدان اشاره شده بپردازیم.
1-اشاره به چاه یوسف.
در دیوان امیر به حضرت یوسف و زندانی شدن او در چاه در 5 بیت اشاره ی شده است.
بیت: اگر ته قلم حکم به تقد یرنئیوا یوسف به چه محنت اسیر نئیوا
معنی:اگر قلم تو حکم به تقدیر نمی کرد،یوسف در چاه اسیر نمی شد.
بیت: یعقوبمه مه بیت الحزن خونه عشق تا یوسف به چاه که بیته رو و نه عشق
معنی: مانند یعقوبم و خانه ی اندوهم،خانه عشق است ،(از زمانی که ) یوسف درراه رسیدن به عشق در چاه (افتاد).
2- اشاره به زیبایی چهره ی حضرت یوسف.
در ابیاتی که از امیر در خصوص زیبایی چهره ی یوسف نوشته شده ابیاتی نیز وجود دارد که برتری زیبایی چهره ی یوسف را در مقابل ماه چهارده بیان می کند که 15 بیت است سعی می شود هر دو نوع از آن ابیات را بیان کنیم.
بیت: یا دختر خطایی بدن دارنه والا مگر یوسف چیره ره خدا تره دا؟
معنی: یا بدن دختر ختایی را داری به خدای،مگر خداوند(زیبایی ) چهره ی یوسف را به تو داده است؟
بیت: گتمه که همتا بیم ماه نویی آن یوسف چیره گوننه شهر تویی
معنی: گفتم که ماه نو را،همتای تو بیابم،آن یوسف چهره ای که می گویند،در این شهر تو هستی
3- اشاره به عشق لیلی ومجنون و دلدادگی آن ها
در ابیات امیر به داستان لیلی و مجنون و عشق آنان و زیبایی لیلی و دلدادگی مجنون به لیلی و سرگردانی مجنون در بیابان حدود 29 بیت اشاره شده است.
بیت: مجنون بیابان و صحرا مه یارون محنت کش این کهنه دنیامه یارون
معنی: مجنون بیابان وصحرایم یاران ،محنت کش این دنیا ی کهنه هسنم یاران.
بیت: عشق اون عشقه که لیلی ره گریون بساته ابراهیم ره آتش ،گلستون بساته
معنی: عشق آن عشق است که لیلا را گریان ساخت،آتش را برای ابراهیم گلستان ساخت.
بیت : اون وقت که مجنون لیلی عشق داشته بی اسا امیر،مهر گوهر دل دکاشته بی
معنی: از آن زمان که مجنون،عشق لیلا را در وجود داشت،تاکنون امیر مهر گوهر را در دل خود کاشته بود.
4- اشاره به پهلوانان شاهنامه همچون به زال،گیو،گودرز،سام و....
در دیوان امیر از پهلوانی همچون گیو،گودرز،سام، بهمن،.... حدود 13 بیت اشاره شده است.
بیت: ته دولت خور آسا به شهر تا بندوئه هزار گودرز اسابته در بندوئه
معنی: دولت تو چون آفتاب به شهر در حال تابیدن است،هزار گودرز (پهلوان)اکنون بنده درگاه تو است.
بیت: به دست رستم و دل گودرز تن گرگین بئوئم اول محل اینی بنده ی کمترین بئویم؟
معنی:اگر به دست رستم ،به دل گودرز و به تن گرگین بشوم،آن زمان می آیی که بنده ی کمترین بشوم؟
بیت: سام نیرم زال و رستم کو گودرزکی قباد کو جمشید کو کوکاووس کی
بیت: فرامرز کو و سهراب کو و اسب وی برزو کو همه شون بوردنه پیاپی
معنی: سام و نریمان و زال و رستم و گودرز کیانی کجا هستند ؟قباد کجاست،جمشید کجاست،کجاست کاووس کی؟
معنی: فرامرزکو،سهراب کو و اسب او کجاست؟ برزو کجاست،همه شان پیاپی رفتند.
5- اشاره به رستم،پهلوان بزرگ و بی بدیل ایران در شاهنامه و رخش که 13 بیت می باشد.
بیت: فرس که تنه زیر رون تا زندوئه هماورد تنه رستم تا زندوئه
معنی: اسب که در زیر ران های تو در حال تاختن است، هماورد تن رستم است تا زنده است.
بیت: این رستم پیان چاکر تنه هزار بو چون بهمن و دارا صد هزار شکار بو
معنی: باز مانند رستم چاکر برای تو هزار باشد،مانند بهمن و دارا صد هزار شکار برای تو باشد.
بیت: امیرصفته گویا که بی زبانی آن زور که تو دارنی رستم دستانی
معنی:گویا که بی زبانی صفت امیر است،با آن زور که تو داری رستم دستان هستی.
6- اشاره به پادشاهی و تاج و تخت کاووس شاه که حدود 6 بیت می باشد.
بیت: اولاد کاوس شیر جنگی دلاور یلون رستم اِستا نِنِه بِتِه در
معنی :فرزندان کاوس(پادشاه) شیر جنگی دلاور،پهلوانانی چون رستم به درگاه تو ایستاده اند.
بیت: گردینه مره تاج و تخت شاه کاوس هرهفته هفت بار کمه شه جان ره پابوس
معنی: اگر تاج و تخت کاوس شاه را به من بدهند،باز هر هفته هفت بار جان خود را پابوس می کنم.
بیت: رستم کنش،کاوس منش،کی خسرو جم گردونه تخت و فرزانه بخت زمونه پرچم
معنی: ای رستم کنش،کاوس منش،ای کی خسرو جم،تخت تو گردونه (دوران)،بخت تو فرزانه و دنیا به مراد تو باشد.
7- اشاره به جام جمشید و پادشاهی جمشید که 9 بیت می باشد.
بیت: بختی که جمشید داشته امه در جا کرده تختی که جمشید داشته امه هم پا کرد.
معنی:بختی را که جمشید داشت در درگاه ما قرار داد،تختی را که جمشید داشت برای ما هم برپا کرد.
بیت: اون جام که جمشید می بخورده بو یکی دم از اون جام تنه خوبی بنوهچی کم
معنی: آن جامی که جمشید دمی در آن می خورد،از آن جام خوبی تو چیزی کم نشد.
بیت: نگین چو سلیمانی و جام چون جم ای جام صفت ته دولت دمی نبوکم
معنی: نگین چو سلیمانی و جام می چون جام جم ،ای جام صفت اقبال تو لحظه ای کم نشود.
8- اشاره به تخت سلیمان و پادشاهی و نگین سلیمان که 6 بیت می باشد.
بیت: شاه هندو میر زنگباره کاکل تخت سلیمون ره سرداره کاکل
معنی: شاه هندوستان و میرنگبار است کاکل تو،کاکل تو بر تخت سلیمان برتری دارد.
بیت: سلیمان ره پادشاه جهون بساته جن و باد و دریوره به فرمون بساته
معنی: سلیمان را پادشاه جهان ساخت،جن و باد و دریا را (سربه) فرمان ساخت.
9- اشاره پادشاهی افراسیاب که 2 بیت می باشد.
بیت: گر به شیر مردی افراسیاب چین بئوئم گر دو نشمندی افلاطون حکیم بئوئم
معنی:اگر به شیر مردی افراسیاب چین بشوم،اگر (به) دانشمندی افلاطون حکیم بشوم.
بیت: اسکندردل و مردی افراسیاب رس همایون تاج و تخت ته هدیوس
معنی: دل اسکندر و مردی افراسیاب را داری،مانند همایون تاج و تخت به تو داده شده است.
10- اشاره به گنج قارون که 5 بیت می باشد.
بیت: بَشکفته گل و یاسمن ره بپاته مگر مال قارونه کی بی زکاته؟
معنی:گل شکفت و یاسمن (خود)زا پاشید،مگر مال قارون است که بی زکات است؟
بیت: هر مو قیمت قارون ماله ته زلف نظر کرده مه شاه جبارته زلف
معنی: هرتارموی زلف تو بهای گنج قارون است،زلف تو نظر کرده ی،شاه جبار من است.
بیت: مال قارون زکات نداشته نه خمس سؤال گهرها کرده،امیر در مونس
معنی: مال قارون بود که خمس و زکات نداشت،سؤال را گوهر پرسید و امیر در جواب درماند.
11- اشاره به حاتم طایی و بخشش فراوان او که 9 بیت می باشد.
بیت: دوست تاج بخش حاتم طا یی یه یارون دوست حاتم منه بدومّه کی یه یارون
معنی:دوست تاجبخش حاتم طلایی است یاران،دوست حاتم من نمی دانم کیست،یاران.
بیت: دولت چه غلام حلقه بگوش ته خون حاتم صفت مشهور ایروُن و توروُن
معنی:دولت مانند غلام حلقه بگوش است در خانه ی تو،حاتم صفت در ایران و توران مشهور (است).
بیت: حاتم که دُنی داشته وی جام باده همه کرم دارون وی بیّه زیاده
اون طور که تنه کرم بیّه آماده گرحاتم بیه بو، سفره بیّه بو ساده
معنی : حاتم که در دنیا جام باده داشت،از همه ی کرم داران،او سر شد.
معنی:آن طور که کرم تو آماده شد،اگر حاتم می بود،سفره ی او خالی می شد.
12- اشاره به حضرت موسی و عصای او و کوه طور که در 3 بیت به آن اشاره شده است.
بیت: اگر هیچ کس به پیردنی دنیوا موسی خدمت حق کوه طور شیوا
معنی :اگرکسی در این دنیای کهن نمی بود،موسی در طور به خدمت خدا نمی رفت.
بیت: اون مارکه ای دوست بییمه یک سا چنانچه کور دست دکنه بوء عصا
معنی:آن بار که باز هم دوست،تو را برای ساعتی دیدم،انگار که به دست کور،عصا افتاده باشد.
13- اشاره به منصور حلاج و دار زدن او که به 4 بیت اشاره شده است.
بیت: گر دوستی مره رو ورن یا برو بار یا منصور پیان ورن به پایه دار
معنی: اگر به خاطر دوستی تو مرا به رودخانه ببرند،یا همانند منصور به پای دار ببرند.
بیت: چون شمس تبریز زنده بوئم بی پوستی منصور پیان انتظار به دار دوستی
معنی:چون شمس تبریزی (حتی)بدون پوستی زنده باشم، مانند منصور(حلاج) به انتظار دار دوست بنشینم.
14- اشاره به داستان بیژن و منیژه و زندانی شدن بیزن در چاه که در 4 بیت بدان اشاره شده است.
بیت: بیجن صفت چاه در مه افراسیابی منیجه کو در دره مره دریابی
معنی: چون بیژن در چاه افراسیاب هستم،منیژه در کجاست که بدر آید و مرا در یابد.
بیت: گرفتار آن چا همه که دوئیه بیجن منیجه مره چاه بهشت ،خود و ریجن
معنی: گرفتار آن چاهم که بیژن در آن بود،منیژه (ی من) مرا در این چاه گذاشت و خود فرار کرد.
15- اشاره به شیخ صنعان و گرفتار شدن او در بند دختر ترسا که در 3 بیت به آن اشاره شده است.
بیت: صنعان صفت دوم دکت بوم ترسا ره یا جیووئه خواهش دارنه وی طلاره
معنی: مانند صنعان به دام (دختر)ترسا افتادم،یا جیوه است و خواهش طلا(شدن)را دارد.
بیت: صنعون صفت شیدای ترسا بساتی القصه مره آواره جا بساتی
معنی: صنعان صفت (مرا) شیدای(دختر) ترسا ساختی،القصه مرا آواره هر مکان ساختی.
16- اشاره به عشق فرهاد و شیرین و کوه کنی فرهاد که در 3 بیت اشاره شده است.
بیت: فرهاد کلنگ ره دوش هنیا داشته بی آخر داغ شیرین جان ره شه گذاشته بی
معنی:فرهاد کلنگ را بر روی شانه ی خود گذاشته بود،سر انجام به خاطر داغ شیرین جان خود را گذاشته بود.
بیت: عشق اون عشقه که فرهاد کو بشکا ته عشق آن عشقه که قیس ره مجنون بساته
معنی: عشق آن عشقی است که فرهاد به خاطر آن کوه را شکافت،عشق آن عشقی است که قیس را مجنون ساخت.
17- اشاره به انتظار یعقوب درفراق یوسف و بوی پیراهن او که در 6 بیت به آن اشاره شده.
بیت: امیر گنه آن طور دارمه به تو آ زیر یعقوب به کنعان شه یوسف ره در آویر
معنی: امیر می گوید تا آن اندازه در آرزوی تو هستم،که یعقوب درکنعان،یوسف خود را می خواست.
بیت: یا آن ماهه که شو به دونیه بیامو یا یعقوبه که یوسف دین بیامو
معنی:یا آن ماه است که در نیمه شب آمد،یا یعقوب است که بدیدن یوسف آمد.
بیت: یعقوب صفت دیده منه خین واره مره یوسف پیراهن یادگاره
معنی:مانند یعقوب دیده ی من خون دارد، برای من پیراهن یوسف بادگار است.
18- اشاره به اسکندر و پادشاهی او که در 5 بیت بیان شده است.
بیت: شاه گل باغ ارم گل چینم سکندر صفت شاه همه زمینم
معنی:شاه باغ گل ارم و گل چین هستم،چون اسکندر شاه همه ی زمین هستم.
بیت: سکندر کوئه دارا کوئه کوبیجن یوسف کوئه که با زلیخا آمیختن
معنی: سکندر کو،دارا کو و کجاست بیژن ؟ یوسف کجاست که با زلیخا در آمیزد؟
19- اشاره به داستان سیاوش و گذر سیاوش از آتش که در 1 بیت به آن اشاره شده است.
بیت: آتش وصال مه هر گه هاکنی جوش کذر کمه آن تش که کرده بوسیاووش
معنی: هرگاه که آتش وصال مرا بر پا کنی،چون سیاوش از آن آتش گذر خواهم کرد.
20- اشاره به اژدها و آتش از دهان اوکه در 5 بیت اشاره شد.
بیت: هزار خم به خم چم به چم دارنه ته زلف اژدر صفت آتش به دم دارنه ته زلف
معنی:زلف تو هزار چم و خم دارد،زلف تو مانند اژدها آتش در دهان دارد.
بیت: کاکل اژدها سون آدمی بقماره مجیک خدنگ آسا فتنه ره سَر داره
معنی: کاکلش برسان اژدها آدمی را می بلعد،مژه اش خدنگ آسا فتنه در سر دارد.
21- اشاره به پادشاهی فریدون که در 1 بیت اشاره شده است.
بیت: ارپادشه هند و خطا و چین بیویم جمشید و فریدون ره من جانشین بیویم
معنی: اگر پادشاه هند و ختا و چین بشوم،جانشین جمشید و فریدون بشوم.
22- اشاره به کیخسرو و تخت پادشاهی او که در 1 بیت آمده است.
بیت: رستم کنش،کاوس منش،کی خسرو جم گردو نه تخت و فرزانه بخت زمونه پرچم
معنی: ای رستم کنش ،کاوس منش،ای کیخسرو جم،تخت تو گردونه (دوران)،بخت (تو) فرزانه و دنیا به مراد تو باشد.
23- اشاره به سیمرغ که در 1 بیت به آن اشاره شده است.
بیت: آن سیمرغ پیان آدم هرگز ندین سی وار بهتره که ناکس مهر ورزین
معنی:مانند آن سیمرغ، هرگز انسان ها(آن را) ندیدن، سی بار بهتر است که مهر ناکس را ورزیدن.
24- اشاره به بند بودن ضحاک در کوه دماوند که در 1 بیت بیان شده است.
بیت: چاه زنخدان دل بته جاییه بن چنان که ضحاک بنده کوه دماون
معنی: دل در این چاه زنخدان تو بند شد،چنان که ضحاک در کوه دماوند در بند است.
25- اشاره به علم و دانش لقمان حکیم و بوعلی سینا که در 2 بیت ذکر شده است.
بیت: لقمون به کمال دانش تو استانی بوعلی ره بنده دیمه علم یاددائی
معنی:لقمان به خاطر کمال و دانش تو است که استاد است،بنده دیدم که بوعلی سینا را تو علم یاددادی.
بیت: لقمون ره کمال و دونش تو اُستائی بوعلی ره پند،دومّه تو یاد بدائی
معنی: تو در کمال و دانش بر لقمان استادی داری،می دانم که تو بوعلی سینا را پند یاد دادی.
26- اشاره به داستان هاروت و ماروت و چاه هاروت در بابل که در 3 ذکر شده است.
بیت: ته چاه زنخدون درمه سونه هاروت دارمه انتظاری من تنه لب قوت
معنی: مانند هاروت در چاه زنخدان تو هستم،من انتظار غذا از لب تو را دارم.
بیت: سبون هاروت بند درمه چاه بابل ورزمّه تنه مهر ره ندارمه حاصل
معنی: مانند هاروت در چاه بابل در بند هستم،مهر تو را می ورزم (اما) حاصلی ندارم.
27- اشاره به گیسوی دراز شام و سواره بودن او که در 1 بیت بیان شده است.
بیت: دراز سام سواره ته زلف زنجیر عدالت بقراره ته زلف
معنی: زلف تو مانند کمند دراز سام سواراست،زلف تو چون زنجیر عدالت برقرار است.
نتیجه گیری:
امیر را می توان به حق یکی از معروفترین شاعران مازندران نامید که در عین شهرت فراوان هیچ نام و نشانی از او بر این زمین خاکی نیست.امیر شاعری است که شعرهای او از سوز دل عاشقان ،خستگی روستاییان و نجوای چوپانان در کوهستان سخن می گوید ،و به حق باید او را شاعر روستا نامید.
در میان تمام شاعران سبک هندی استفاده از عناصر طبیعت بسیار زیاد است و امیر از این عنصر به زیبایی استفاده کرده است. بررسی شعر امیر را نمی توان تنها به واژگان خلاصه کرد ،محتوای عمیق و سبک و اندیشه ی خیالی که در شعر او دیده می شود بیانگر این مطلب است که او انسانی با ذوق و قریحه ی عرفانی بالابوده که شعر اکثر شعرا و داستان ها و اساطیر ایران را به خوبی می دانسته و سعی کرده آنان را به زبان خود از طرف روستاییان بیان کند.
همه ساله برای شاعرانی چون،حافظ،فردوسی،سعدی،مولوی و ... همایش های فراوانی از سوی دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی برپا می شود و چه نیکوست که دانشگاه مازندران توا نسته است این چنین همایش را جهت تجلیل و نکو داشت این شاعر مازنی برپا کند. باشد که این کار زمینه برپایی همایش های بعدی گردد.
نمودار نمونه ابیات امیر پازواری
ادامه نمودار نمونه ابیات امیر پازواری
منابع و مآخذ:
1- دیوان امیر پازواری-دکتر منوچهر ستوده – محمد داودی درزی کلایی –ناشر رسانس-چاپ اول تهران – تابستان 1384.
2- امیرپازواری و شعر و موسیقی-مؤلف م.م. روجا- چاپ منفرد-نوبت اول- تابستان 1371.
3- شعرای مازندران و گرگان – علی زمانی شهمرزادی-چاپ اول- تابستان 1371.
4- صد ترانه امیر-فولکلور مازندران(1)-یادی از امیر پازواری-مؤلف م.م.روجا – چاپ منفرد- تابستان 1365.
5- نشریه ی هفتگی پیک خزر(مازندران)-شماره 53-چهارشنبه 26/10/1375.
6- گزیده ی مقالات همایش بزرگداشت امیر پازواری- ناشر تهران رسانس- چاپ اول-1383.
پایان